-اه بروگمشو حالم بهم خورد.
+خیلی دلتم بخواد نکبت.... همه دلشون میخواد یه بوس کوچولو بکنمشون ایش
-خوب بابا خودتو نکش... میگم هانی!!!!

+...
-هانی؟

+...
-هانا میمیرد...
+کوفت بیشئور عمت بمیره الاغ من اول جوونیمه میخوام عشق و حال کنم.
-خوب حالا میگم هانی.....
+بگو دیگه هی هانی هانی میکنه واسه من.....
-امروز که امتحان دیگه تموم شد بریم واسه اینکه خستگیمون در بره بریم واسه خودمون عشق و
حال و صفا
+اره پوکیدم انقدر درس خوندم حالا کجا بریم؟
-چمیدونم؟ کافی شاپی پارکی ایه قبرستونی میریم
+با همین لباسای مدرسه..؟
-نمی خوای بری عروسی که تو همینجوری ساده هم که هستی خاطرخواه داری
+بیا برو انقدر چرت و پرت هم نگووووووو وایستا به خبر به مامان بدم بعد بریم.
-اخ خوب شد گفتی و گرنه اگه نمی گفتی منم یادم میرفت بهش بگم و می رسیدیم کتلت می شدیم و با اسفالت یکیمون می کرد.
سر کوچه مدرسه به تلفن عمومی بود. همیشه کارت تلفن عمومی همراهم داشتم . یه زنگ به مامان زدم و بهش خبر دادم که دارم با شیما میرم بیرون بعد از اتمام مکالمه ام شیما هم به مامانش
خبر داد.